نگاهی؛ مبنی برممنوعیت کاربُرد: زبانها ولهجه های بیگانه واستفاده از کلمات نامانوس) در افغانستان
محمد ضیا ضیا محمد ضیا ضیا

 

 هفته نامۀ "افق" استرالیا

 

 اخیراً شورای وزیران دولت جمهوری افغانستان تحت ریاست آقای کرزی رئیس جمهور، فیصله یی را مبنی برممنوعیت کاربُرد ( زبانها ولهجه های بیگانه واستفاده از کلمات نامانوس) به تصویب رسانیده است که فیصله متذکره پس از انتشار ازطریق رسانه ها با واکنش های متفاوت مواجه شده است.

به نظر نگارنده؛ ظاهر این فیصله جهش مثبتی را نشان میدهد که اینک ارباب امور میخواهند دست کم بخاطر حفظ اصالتهای زبانی وفرهنگی وهمچنان ارائه صورت واقعی هویت ملی از طریق زبانهای مردمِ افغانستان به اقدامی متوسل میشوند که قابل تمجید میباشد. این اقدام خیلی به جا وبه مورد است ، زیراکه زبان رسمی هر کشور صرف نظر از شکل حوزه ای آن که بسیاری از زبانها منحصر به یک کشور نبوده بلکه با شکستاندن مرز های جغرافیایی وسیاسی در کشور های مختلف مورد استفاده قرار میگیرند، مثل زبان عربی که صرفاً به عربستان سعودی متعلق نیست، بلکه کشور های مختلف جهان با جغرافیای متفاوت، دین ها، سیاست ها وحتی نژاد های متفاوت با آن تکلم میکنند وزبان رسمی شان هم عربیست . به همینگونه زبانهای انگلیسی، فرانسوی، هسپانوی وغیره. لیکن آنچه مهم به نظر میرسد اینست که هر کشور حتی درمحدودۀ جغرافیایی وقلمرو نقشه سیاسی خودش، زبان گویشی معیاری رسانه ای خودرا مخصوصاً زبان رادیوها و تلویزیونهای رسمی، دولتیء سراسری شان را  برپایۀ گویش زبان سره شده گی مرکزکشور یا پایتخت همان کشور عیار میسازند. اگر این مسئله را در طی سالهای متمادی در رادیو افغانستان وبعد ازانکه نشرات تلویزیونی درکشور به وجود آمد، در تلویزیون افغانستان در نظر بگیریم، واضح میشود که نطاقان وانانسران خبری و سایر برنامه های رادیو وتلویزیون، اخبار دری را به لهجه های هراتی، بلخی، هزاره گی ... نخوانده اند( الی در برنامه های خاص محلی) ازهمین جهت لهجه نطاقان زبان پشتو نیز طوری به کار گرفته میشده که قاطبه هموطنان ما با داشتن لهجه های متفاوت پشتو در هر گوشه وکنار مملکت ازاخبار یا هر برنامه  دیگراستفاده اعظمی کرده میتوانستند. این رسم در هرکشور وجود دارد. چنانچه صورت کار برد لهجه در رادیوها وتلویزیونهای سراسری ایران هم اکنون به لهجه سره فارسی تهرانی میباشد وفارسی زبانان سراسر ایران آنرا میشنوند واستفاده میکنند. بسیار واقع شده اگر یک تهرانی بخواهد به اصفهان برود و یا بطرف شمال ایران سفر کند ، آنگاه میداند که میان لهجه زبان فارسی تهران تا اصفهان وشمال ویا سایر نقاط ایران به اندازه یی تفاوتها وجود دارد که اکثر کلمه ها، اصطلاحات وحتی صورت کار برد ومفاهیم کلمه ها برایش نا آشنا وبیگانه به نظر میرسد. چنانچه عین موضوع در لهجه های زبان دری وپشتو در مناطق مختلف کشور ما نیز وجود دارد. لیکن آنچه مسلم است ، همانا صورت نوشتاری زبان واحد است که از ریشه واحد بوجود آمده باشد . مثل اینکه اگر نوشته های علمی، تاریخی،مکتوبهای رسمی، کتابهای درسی مکاتب، روزنامه ها ومجلات وحتی نوشته های عادی ومعمولی در نزد گویشگران زبان مادر نه تنها در سطح مملکت بلکه در سطح حوزه ای آن قرار گیرد، این دست نوشته ها برای هرکدام از گویشگران زبان مادر قابل فهم و استفاده میباشند. به گونه مثال یک کتاب فارسی یا پشتو، انگلیسی، عربی، فرانسوی ... در حوزه های مختلف زبانی برای گویشگران آن در هر نقطه جغرافیایی قابل استفاده میباشند.

امروز، دانش بشر سهولتهای زیادی را بوجود آورده است که میتوان ازان به حد اعظمی استفاده کرد. چنانچه از وسایل اطلاعات جمعی ازجمله از رادیو وتلویزیون میتوان به گونه خاص و به ویژه به زبانهای محلی ولهجه های محلی استفاده شایان کرد. لیکن آنچه برای مردم ما از ناحیه زبان وکار برد کلمه ها، لهجه ها وحتی  اصطلاحات درد آور وزجر دهنده تمام میشود، همانا نه تنها زبان بلکه لهجۀ زبان خود را فراموش کردن ودنبال دیگران رفتن است که واقعاً تأثر بار میباشد. در همین حال گپ یکی از دوستان فرهنگی  بیادم آمد که اوسخنانی را با ظاهرِ شوخی آمیز اما با عمق تأسف بار چنین میگفت: کسانی را  میشناسم که اصلاً ایران را ندیده اند، لیکن خویشاوندان  واقوام شان به ایران رفته، حالا این کسان از زبان آنها ازکلمه ها ولهجه های ایرانی استفاده میکنند وکسان دیگرنیز وجود دارند که خواسته اند به ایران بروند، هنوز به قندهار قدم نگذاشته، میگویند فارسی!! یادم رفته و در گپهای شان : بفرما تو، شلوغ، دست شما درد نکنه، خوبی – خوشی، چه خبر، آشقال، آشقالی، پدر سوخته، بینم، پاشو، سیب زمینی، دم پایی، مامانی، مامان مرسی( فرانسوی از طریق ایران) وده ها کلمه دیگر را با لهجه ایرانی و کاربرد ایرانی استفاده میکنند. و چه بسا که امروز ازتلویزیونها ورادیو های افغانستان نیز می شنویم، که بعضی نطاقان وانانسران اخبار وبرنامه ها را به لهجه ایرانی پیشکش میکنند. این قماش کسان یا برنامه سازان رادیو ها یا تلویزیونها در کشور ما گاهی فکر کرده اند که کدام یک ایرانیها به یکی از لهجه های فارسی دری که در افغانستان صحبت میشود، گپ زده باشد؟ ویا آیا گاهی شنیده اند که نطاقان رادیو یا تلویزیونهای سراسری ایران اخبار یا انانس های خودرا به لهجه مشهدی یا اصفهانی ارائه کرده باشند چه جای آنکه به لهجه های افغانستان؟ در حالیکه آثار نظم ونثربزگترین شعرا، ادیبان ونویسندگان از سعدی وحافظ گرفته  تا بهار، نفیسی، معیری ... به پیمانه وسیع با زبان گویشی معیاری فارسی دری در افغانستان مطابقت دارد، تا لهجه های (گویشی) فارسی در ایران.

 

این نکته قابل تامل است که حرف ما تنگ نظری دربرابر زبان وهمزبانان ایرانی  نیست، زبان پدیدۀ پویا وبالنده است، با هروزیکه میگذرد هرزبان درصورت کمبود،  لغات ومفاهیمِ جدید را از زبانهای بیگانه می گیرد و طبیعتاً خود را مشبوع وبی نیازمیسازد.

 برخلاف حرف ما بر این محور استوارمی باشد: در صورتی که خود ما کلمه های گویشی وتحریری داشته باشیم، لهجه شیرین داشته باشیم، ادب وادبیات غنی وپر افتخار داشته باشیم وکدام ضرورتی هم در میان نباشد، آنگاه اگر زبان مادری وملی را رها کرده به دنبال کلمه ها، لهجه ها واصطلاحات نا آشنا رفته شود، فقط میتوان این عمل را ازخود بیگانه شدن، به خود وفرهنگ خود اهانت کردن ، هویت وشخصیت فرهنگی وزبانی خودرا ناچیز انگاشتن وده ها صفت ناستوده را به خود و وطن روا داشتن دانست و  بس.   باید گفت هیچ افغان آگاه، باهویت، بادانش وبا فرهنگ به چنین عملی دست نزده ونمیزند، مگرکه همان خیل بی سوادان، اشخاص دور ازفرهنگ وتمدن نگهداشته شده و بی خبر از تاریخ، زبان وفرهنگ ملی ویا دشمنان وحدت، یکپارچه گی وبرادری افغانها که مزدورصفت زهرنفاق می پراگنند. بدیهی است که ازانها گله یا                                     شکایه ای هم نباید کرد.

مانوس بودن کلمه ها واصطلاحات بیگانه (لهجوی یازبانی) چه از نگاه  افهام  و تفهیم و چه از نگاه کاربرد، پهلویِ دیگرقضیه است که اکثراً عین کلمه ( زبان مادر)با معانی مختلف از نگاه لهجه یا صورت کار برد در مناطق مختلف بکار گرفته میشود. مثلاً: اگر در شهر کابل به کسی گفته شود؛ غلط کردی ویا خفه شدی، در نزد کابلی غلط مرادف اشتباه است ویک کلمه معمولی به حساب میرود. به همین گونه کلمۀ خفه شدن به معنی ناراحت شدن وقهر شدن است. اما برخلاف این دوکلمه نزد گویشگران ایرانی معنی تُند وغیر قابل پذیرش را دارد. ازین روبهتر است هر کس موافق برمعیار های پذیرفته قرار دادی زبانی خود استفاده بعمل بیاورد. 

برمیگردیم به فیصلۀ شورای وزیران:

هرگاه فیصله شورای وزیران افغانستان بر مبنای شکایات مردم یا اشخاص ونهاد های ملی علمی صورت گرفته باشد، ایجاب میکرد تا وزاررت اطلاعات وفرهنگ قبلاً به همیاری موسسات علمی مسلکی مثل وزارتهای ذیربط، اکادمی علوم افغانستان و شخصیتهای با صلاحیت علمی مسلکی ابعاد مختلف این فیصله را روشنتر میساخت وسپس بعداز تصویب شورای وزیران مراجع مربوط در تطبیق آن مبادرت میورزیدند. اما در حال حاضر که انتخابات ریاست جمهوری وبرنامه های بزرگ سرنوشت ساز کشوری در پیش رو است ، بیم آن میرود که دست های غرض آلود یکبار دیگر بدون آنکه خود از زبان وتاریخ افغانستان آگاهی داشته باشند،  این قماش نوکران پاکستان  یا هر جای دیگر بهانه های مزورانه یا کور کورانه را در میان گذاشته مکرراً برکلمه های اصیل زبان ملی ما چون دانشگاه، دانشجو، دانشکده، ویژه وامثال آن که گویندگان تاریخی همچو کلمه ها بخش عظیم مردم افغانستان است، این واژه هارا از کمر خلیفه به ایران وتاجکستان بخشیده وهمچو داشته های ملی، فرهنگی وزبانی کشور واحد افغانستان را به دیگران منسوب بسازند، تا ازین طریق زهر افتراق و جدایی را میان فرزندان  میهن  ما به وجود بیاورند. غافل ازانکه هرکسی زیر هر نام ونیرنگ اگر خواسته باشند برادر را از برادر جدا کنند، روی آنهارا تاریخ سیاه ساخته وسیاه تر میسازد.

 

شما چه نظر دارید؟


April 24th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان